جاوا اسکریپت

جاوا اسکریپت


  • انجمن
  • کد ماوس

    
  • انجمن
  • مطالب طنز - ★رنگـــین کمـــون★

    سوغاتی

    روزی روزگاری یه زن قصد میکنه یه سفر دوهفته ای به ایتالیا داشته باشه...شوهرش اونو به فرود گاه می رسونه و واسش آرزو میکنه که سفر خوبی داشته باشه...زن جواب میده:«ممنون عزیزم،حالا سوغاتی چی دوس داری واست بیارم؟»

    مرد می خنده و میگه:«یه دختر ایتالیایی!»

    زن با اینکه ناراحت میشه ولی هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره...

    دو هفته بعد وقتی که زن از مسافرت برمیگرده،مرد توی فرودگاه میره به استقبالش و بهش میگه:«خب عزیزم مسافرت خوب بود؟»

    زن میگه:«ممنون عااااااالی بود!»

    مرد می پرسه:«خب سوغاتی من چی شد پس؟»

    زن:«واااااا،کدوم سوغاتی؟»

    مرد:«همونی که ازت خواسته بودم،دختر ایتالیایی دیگه!»

    زن جواب میده:«آهااااااان،اونو میگی؟راستش من هرکاری که از دستم بر میومد انجام دادم!حالا فقط باید9ماه صب کنیم ببینیم دختر میشه یا پسر!!!»

     

     

    نتیجه گیری اخلاقی داستان:هیج وقت سعی نکن که یه زن رو تحریک کنی!چون اونا به طرز وحشتناکی باهوش هستن!!!!!!!!!

     



    [ شنبه 91/2/30 ] [ 3:35 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]

    نظر

    لباسهای کثیف همسایه

    زن و مرد جوونی به محله ی جدیدی اسباب کشی کردن...

    روز بعد،ضمن صرف صبحونه،زنه متوجه شد که همسایش در حال آویزون کردن رختای شسته اس و گفت:«لباسها چندان هم تمیز نیس،انگار نمی دونه باید چه جوری لباس بشوره،احتمالا باید پودر لباسشویی بهتری بخره.»

    همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.

    هربار که زن همسایه لباسای شسته اش رو برای خشک شدن آویزون میکرد،زن جوونم همون حرفاشو تکرار میکرد،تا اینکه حدودا یه ماه بعد،یه روز از دیدن لباسای تمیز روی بند رخت ! کرد و به همسرش گفت:«یاد گرفته چه جوری لباس بشوره،موندم که چه کسی درست لباس شستنو یادش داده!»

    مرد جواب داد:«من همین امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هامونو تمیز کردم!!»



    [ شنبه 91/2/30 ] [ 3:27 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]

    نظر